منو بسپار قسمت عشـق تو یه دنیا اشکه وصلت بغـــــــض و غزل مبارکه به غربـــــــت ترانه و عـــاشقی آز آسمون چشمام خون می چکه قلـــب من، نبــض دقایق غمت ترانه نــــازه یه دنیا ملـــــــودی با حضور مبهـــــــم چشمای تو غزل غزل پشت یه عینک دودی منو نسپار به یه آسـمون اشک خدا نگه دار تـــــــو همین حالا به ســــــاز دلتنگی ترانه ساز فقط منو بسپار به همین صدا منو بسپار به شــــــــب دلتنگیام منی که با سوگند شدم هم ترانه منو بسپار بــــه بغض اطلـــــسیا به پـــاکی کبوتــــرای خانـــــــه
خسته کمکم کن که رها بشم از دلواپسی دیگه بسه برام دیدن داغ اطلسی برم اونجایی که نباشه نیرنگ و دروغ نمیخوام ستاره دلم باشه پرفروغ بیا ،از ترانه های خسته رهایم کن تو حجم این سکوت بی دلیل صدایم کن خسته ام ، خسته از حضور غم و زندگی دیگه چه فایده ازاین همه عشق و سادگی تو کویر زندگی چه سادگیا کردم آخرشم دیدی، لبریزه غصه و دردم کو یه هم صدایی که ترانه ای بخونه کو آهنگی که رو سیم گیتارم بمونه بغض هر چی ترانه نشسته در نگاهم ببین چه جوری شب همرنگ موی سیاهم دلم گرفته، خسته از این همه سیاهی بگو کی رها میشم از بختک تباهی
![]() | |
|